×
توجه!
سلام مهمان گرامی؛
،
براي مشاهده تالار ميبايست از طريق ايــن ليـــنک
ثبت نام کنيد
×
خوش آمديد به انجمن تخصصي ما خوش امديد
×
مهم! قوانين را حتما مطالعه کنيد
×
مهم! کپي رايت را رعايت کنيد
تعداد بازديد 49 |
نويسنده | پيام |
faezeh
ارسالها : 916 عضويت: 23 /5 /1392 محل زندگي: تبريز سن: 17 تعداد اخطار: 2 تشکرها : 57 تشکر شده : 485 | غُرورِت نِمیذآرِه بَرگَردی؟ غرورت نمیذاره برگردی؟؟؟ میدونم! جوابمو نمیدی؟؟؟ میدونم! سکوت کردی؟؟؟ میدونم!
محلم نمیزاری؟؟؟ میدونم! دستاتو بم نمیدی؟؟؟ میدونم!
میرسه اونروزی که میخوای برگردی! تلفنو برمیداری.
زنگ میزنی.بووووووووق...برنمیدار م...عصبی میشی و فحش میدی.باخودت میگی کلاس گذاشتم...
روز دوم...زنگ میزنی.بووووووووق...برنمیدار م... با خودت میگی غلط بکنم دیگه بهش زنگ بزنم...
روز سوم...رد میشی از جلوی کوچمون میبینی حجله ی یه بنده خدایی رو زدن سر کوچه!!!
دلت میسوزه.میگی بیچاره جوون بوده...میای نزدیکتر...میگی چقد قیافش آشنا میزنه..
باز میای نزدیکتر...جوان ناکام؟؟اینکه منم!!!بالاخره برگشتی؟؟ببخشید...نمیتونم جلو پات بلند شم!
آخه زیر خاکم!دیدی آخر خرابت شدم؟!دیدی همه چیزم خاک شد؟؟!عشقم!چه خوشگل شدی!
چه مشکی بت میاد!!کاش زودتر میمردم...نه...گریه نکن..یادته روز رفتنت؟؟گریه میکردم...
التماس میکردم میگفتم نرو؟؟روزای بعدش چی؟؟یادته؟؟ التماس میکردم برگردی؟گریه نکن...
نمیتونم اشکاتو ببینم...چی دارم میشنوم!! التماس میکنی برگردم؟؟!!!
عشقم...آروم باش...میدونم غرورت نذاشت که زودتر برگردی...
افسردگی گرفتم پاش
امضاي کاربر :
خــــــــدایـا من اینجا دلم سـخـت معجزه میخواهد و تو انگار معجزه هایت را گذاشته ای برای روز مــبادا.....
| |
چهارشنبه 20 فروردین 1393 - 20:59 | |
تشکر شده: | | |
تشکر شده: | 1 کاربر از faezeh به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند: admin & | |
برای نمایش پاسخ جدید نیازی به رفرش صفحه نیست روی کلیک کنید !
برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.